هفته کتاب و کتابخوانی؛ سفر به شهرها با کتاب

تاریخ انتشار : 24 آبان 1395 - تاریخ بروز رسانی : ۴ دی ۱۴۰۰
هفته کتاب و کتابخوانی؛ سفر به شهرها با کتاب

آلن دوباتن، نویسنده کتاب سیر و سفر می‌گوید:”لذتی که از سفر می‌بریم بیشتر از هرچیز وابسته به طرز فکر ما درباره جایی است که به آن سفر می‌کنیم”. کتاب‌های زیادی وجود دارند که طرز فکر ما درباره آدم‌ها و شهرها را شکل می‌دهند. و بعد از خواندن‌شان، دیدمان نسبت به آن شهرها تغییر می‌کند و دریچه‌های جدیدی پیش رویمان گشوده می‌شود. یعنی در حقیقت این جادوی کتاب است که می‌شود در حین خواندنش و بدون بستن چمدان با نویسنده همراه شد. به خانه کودکی‌اش قدم گذاشت یا همراه او رفت به جایی مثل زاینده رود. ۲۴ آبان، روز کتاب و کتابخوانی است و برای همین ۳ کتابی که داستان آنها در شهرهای مختلف می‌گذرد را باهم مرور می‌کنیم.

دو دنیا؛ تصویرسازی ظریف از تهران قدیم

کتاب دو دنیا

“تهران، با آن حرف بازیگوش  “ر”  که زیر زبان می‌غلتد، و آن “آ”ی کشیده بلند، مثل دهانه وسوسه‌انگیز بازاری رنگین، من را در خود فرو می‌کشد. کسی از دور صدایم می‌زند، کسی از آنسوی کوه‌ها و دریاها.” این بریده‌ای از کتاب دودنیا، نوشته گلی ترقی است که  زندگی نویسنده را در سال‌هایی که ساکن تهران و خیابان خوشبختی در محمودیه شمیران بوده، روایت می‌کند.

داستان از سال ۱۹۸۸ در آسایشگاهی در حومه پاریس شروع می‌شود و گلی ترقی همانطور که روی تخت آسایشگاه دراز کشیده، از خاطرات دوران کودکی‌اش برایمان می‌گوید. تهرانی که در آن زندگی می‌کردند و خانه‌ای که در آن ساکن بودند.

از دو خواهر برایمان می‌گوید که هر سال به خانه پدری‌اش می‌آمدند، از زمانی که کلاس پیانو می‌رفت و از شکاف دیوار، اتفاقات خانه همسایه را دنبال می‌کرد، داستان آقای “ر” که زن فرانسوی و دخترش سوفی را ترک می‌کند تا با یکی از فامیل‌های خانم ترقی ازدواج کند و اینکه سوفی انتقام سختی از آقای “ر” می‌گیرد و مال و اموال او را تصاحب می‌کند و آقای “ر” در فلاکت در غربت دست و پنجه نرم می‌کند.

داستان پدرش را می‌گوید که قانقاریا دارد و خم به ابرو نمی‌آورد و در پس همه اینها می‌شود تصویرسازی ظریف او از تهران قدیم را دید. داستانی که شما را با خودش همراه می‌کند و انگار شما هم در خانه شمیران حی و حاضرید.

دو دونیا، هفت داستان دارد و ادامه کتاب خاطره‌های پراکنده گلی ترقی است و انتشارات نیلوفر منتشرش کرده.

همسایه‌ها، زندگی در زیر پوست خوزستان

کتاب همسایه ها

خواندن کتابی که بشود به واسطه‌اش به خوزستان زمان ملی شدن صنعت نفت سفر کرد، با زندگی مردمش آشنا شد، فقر و نداری مردم را دید و  بدون هیچ حب و بغضی همه چیز را از نزدیک لمس کرد، حُسن بزرگی است که بیشتر کتاب‌های احمد محمود آنها را دارد. نویسنده‌ای که خودش دوران کودکی، نوجوانی و جوانی‌اش را در اهواز گذرانده و می‌تواند بهترین راوی باشد. توصیف احمد محمود از زندگی مردم اهواز را به خصوص می‌توان در رمان همسایه‌ها که یکی از پنج رمان فارسی مهم بعد از انقلاب است، دید.

در همسایه‌ها که داستانش در دوران نهضت ملی نفت اتفاق می‌افتد، داستان از زبان خالد ۱۵ ساله که ساکن اهواز است روایت می‌شود. خالد در خانه‌ای زندگی می‌کند که ساکنانش درگیر فقرند. و هر کدام زندگی متفاوتی دارند، یکی قاچاقچی است و یکی بیکار است و دیگری از روابط زناشویی‌اش راضی نیست.

همین که زمان پیش می‌رود خالد که حالا جوان بالغی شده برای کمک به خانواده در قهوه‌خانه مشغول کار می‌شود، دنیای آدم‌های قهوه‌خانه درگیرش می‌کند و نارضایتی‌ها را توصیف می‌کند. توصیفاتی که مستقیم با زندگی مردم خوزستان و کارگران و راننده‌هایی که تب ملی شدن صنعت نفت درگیرشان کرده، در ارتباط است و خود احمد محمود از نزدیک تجربه‌شان کرده. همسایه‌ ها را انتشارات امیرکبیر منتشر کرده است.

گاوخونی، تصویر رویایی زاینده‌رود

کتاب گاوخونی

“دلم می‌خواست برگردم تهران. نه این‌که اصفهان را دوست نداشته باشم. اصفهان را بیش‌تر از تهران. اما اصفهان آزارم می‌داد. من کاری به تهران نداشتم. نه دوستش داشتم و نه کاری به کارش. او هم همین‌طور. اما اصفهان نه. به من کار داشت.»

داستان گاوخونی نوشته جعفر مدرس صادقی، تصویر خوبی از اصفهان و زاینده‌رود پیش رویمان قرار می‌دهد. اصفهانی که زاینده‌رودش اگر آب داشته باشد، همچون موجود زنده‌ای است، آنطور که مدرس صادقی توصیفش می‌کند. داستان با روایت خواب از زبان راوی شروع می‌شود و تا پایان بین خواب و بیداری، واقعیت و خیال  و اصفهان و تهران در جریان است.

در گاوخونی پدر راوی که معروف‌ترین خیاط شهر بوده، فوت شده و دائما به خواب او می‌آید و او را یاد دوران کودکی‌اش و علاقه پدرش به شنا در زاینده‌رود می‌اندازد و اینطور از آن حرف می‌زند: چهارم دبستان- بودم، توی رودخانه‌ای که زاینده‌رود اصفهان بود، آبتنی می‌کردیم. شب بود و آسمان صاف بود و ماه شب چارده می‌درخشید. فقط ما چند نفر توی آب بودیم. نه بیرون آب، نه توی آب، کس دیگری نبود. سی و سه پل از فاصله‌ای نه چندان دور پیدا بود و از نور ماه روشن بود. همه جا تقریبا روشن بود.

درخت‌های لب آب، حتی شبح بلند و نوک تیز کوه صفه پشت سر درخت‌ها، پیدا بود. آب گرم بود. ساکن بود. انگار استخر بزرگی باشد. اما حرف نداشت که رودخانه بود و زاینده رود هم بود. آب تا گردن من می رسید. ایستاده بودم. همگی توی آب ایستاده بودیم، به دور و برمان نگاه می‌کردیم و حرف می‌زدیم.

گاوخونی تصویر ملموسی از اصفهان و به خصوص زاینده‌رود و باتلاق گاوخونی که آخرین مسیر زاینده‌رود است، بهمان می‌دهد. جایی که راوی در رویاهایش می‌خواهدبا پدرش به آن برود. گاوخونی را که به زبان انگلیسی هم ترجمه شده. و فیلمی هم به کارگردانی بهروز افخمی از آن ساخته شده، نشر مرکز منتشر کرده است.

بیشتر بخوانید: سفرنامه‌هایی که باید خوانده شوند

دسته:ایرانگردیسفرنامه

مطالب مرتبط :

تفریحگاه طرقبه

چالیدره کجاست؟ امکانات رفاهی و تفریحی چالیدره

23 اسفند 1402
فصل مناسب برای بازدید از موزه نادری چه زمانی است؟

فصل مناسب برای بازدید از موزه نادری چه زمانی است؟

16 بهمن 1402

نظری ثبت نشده

ارسال پاسخ

نسخه وب اپلیکیشن اسنپ‌تریپ

برای مشاهده نسخه وب اپلیکیشن اسنپ‌تریپ کیوآر کد زیر را با موبایل خود اسکن کنید.

ثبت نام

با ثبت نام در اسنپ تریپ! علاوه بر استفاده از خدمات گوناگون، از پیشنهادات ویژه اعضا مطلع خواهید شد.

بازگشت

ثبت نام شما با موفقیت کامل شد