خیابان حافظ خیابان شلوغی است و در کمتر روزی روی آرامش را به خود میبیند. از یک طرف به خیابان انقلاب راه دارد و از یک طرف میرسد به خیابان پر رفت و آمد جمهوری و موبایل فروشیهایش. اما بین اینهمه شلوغی کوچهای قرار گرفته که از آن همه هیاهو به دور است و حیات جداگانهای را از سر میگذراند. کوچهای که گذر زمان شکل و شمایلش را تغییر نداده و به آن لولاگر یا کوچه قرینه پایتخت میگویند. با اسنپ تریپ همراه باشید و با این کوچه بیشتر آشنا شوید.
دسته:جاذبهدرست است که ساعت شمسالعماره قدیمیترین ساعت تهران است، ولی اگر به جز آن دلت بخواهد یک عالمه ساعت قدیمی ببینی، مثل ساعتهای آفتابی، آبی یا مکانیکی یا ساعتهای جیبی که برای مثال یک زمان در جیب قوام السلطنه بود، باید بروی موزه زمان در خیابان زعفرانیه، نبش چهارراه پرزین بغدادی که معروفترین هتلهای تهران هم مثل هتل استقلال و هتل پارسیان آزادی در نزدیکیاش است، جایی که از ساعتهای آفتابی و شنی گرفته تا ساعتهای مچی شخصیتهای سیاسی، در باغی باصفا و پردار و درختی گرد هم آمده.
دسته:جاذبهدر این دنیا کافههای زیادی وجود دارد. همین شهر خودتان را درنظر بگیرید. چندصدتا تا کافه در خیابانها و کوچههای مختلفش هست و هر روز هم به تعدادشان دارد اضافه میشود، ولی شنیدن نام کافهای که کمتر از دو متر است و لقب کوچکترین کافه دنیا را دارد شاید عجیب به نظر برسد، کافهای که برای رفتن به آن نیاز به بستن چمدان و رفتن به راههای دور نیست و در یکی از دالانهای بازار تهران جا خوش کرده.
دسته:کافهدر خیابان جمهوری، بین حافظ و فردوسی، نزدیک سر و صدای ماشینها و موبایلفروشیها، خیابانی قرار گرفته که چندان نسبتی با شلوغیها و ازدحام اطراف ندارد. خیابان سی تیر، خیابانی که انگار گذشت زمان در آن تاثیری نداشته و به تکهای از تاریخ میماند. بیشتر از صد سال پیش قوام السلطنه، نخست وزیر دوره پهلوی در این نقطه از تهران خانه داشت. و به همین دلیل کل خیابان به نام او بود تا اینکه اوضاع متشنج شد، کابینه قوام سقوط کرد و خانه به محاصره مردم درآمد. به پاس قیام سی تیر ۱۳۳۱ تابلوی قوام جایش را به سی تیر داد و خیابان تبدیل شد به یادگار روزهای مشروطه.
دسته:جاذبهتهرانیها اعتقادات عجیبی درباره ساعت شمسالعماره داشتند. مثلاً دو جغد نر و ماده بودند که در محفظه این ساعت لانه داشتند و شایع بود که هر بار ظاهر شوند، سلطنت تغییر میکند. ساعت شمسالعماره قدیمیترین ساعت تهران است. ملکه ویکتوریا به ناصرالدین شاه هدیهاش داد. و از آن زمان تا حالا بر برج شمسالعماره جاخوش کرده. زمانی بود که مردم تهران با نگاه کردن به این برج ساعت را میفهمیدند. هر چیزی ممکن بود در حوالیاش خراب شود و از کار بیفتد ولی ساعت برج، نبض تپندهی تهران بود، اگر از کار میافتاد دیگر نمیفهمیدی چقدر از روز گذشته و چقدر مانده.